Thursday، ۲۴ Farvardin ۱۴۰۲
رومینا- ارشد روانشناسی
اعدام لیزا مونتگومری در ماه ژانویه در ایندیانا در جهان خبرساز شد. او اولین زن زندانی از سال ۱۹۵۳بود که توسط دولت فدرال اعدام شده است. مونتگومری به دلیل خفه کردن زنی باردار، بابی جو استینت۲۳ساله در سال ۲۰۰۴ به اعدام محکوم شد. او نوزاد متولد نشده را از رحم استینت خارج کرد و مدعی شد که فرزند خودش است.
مونتگومری زنی آسیبدیده و متوهم توصیف شده بود که از افسردگی، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت، استرس پس از سانحه و آسیب مغزی تروماتیک رنج میبرد. او حالتهای روانپریشانهای را تجربه میکرد و معتقد بود که خدا از طریق پازل نقطهای (نوعی بازی پازل) با او صحبت میکند. او در زمان ارتکاب جرم از بیماری حاملگی کاذب رنج میبرد نوعی وضعیت روانپزشکی نادر که در آن بهاشتباه تصور میکرد باردار است و همان تغییرات هورمونی و بدنی را تجربه میکرد .
بیماری روانی
در طی چندین دهه گذشته، ارتباط بین آسیبهای دوران کودکی و بیماری روانی در بزرگسالی توسط محققین مورد تأیید و تأکید قرار گرفته است. من با کمک همکارانم، چگونگی تأثیر ترومای دوران کودکیبر رفتار مجرمانه را مورد بررسی قرار دادم. کار ما مربوط به حوزه پزشکقانونی سلامت روان مادر است:فرایند بررسی شواهد در مورد مادرانی که به دلیل رفتار مجرمانه تحت تعقیب قرار میگیرند، مانند موارد نوزاد کشی که در آن مادران، فرزندان خود را میکشند.
نقطهضعف فرهنگ ما در خصوص بیماریهای روانی این است که تجارب نامطلوب دوران کودکی و ارتباطش با رفتار مجرمانه به طور تأسف باری نادیده گرفته میشود، در نتیجه تصمیمات قانونی به طور منصفانه اتخاذ نمیشوند. با اینکه سیستم حقوقی مسیر طولانی را طی کرده است؛ اما همچنان راه زیادی را پیشرو دارد.
مادری که فرزند خود یا در این پرونده فرزند فرد دیگری را میکشد فجیعترین جنایتی که میتوان تصور کرد را مرتکب شده است. این اتفاق نقش کهنالگوی مادر بهعنوان محافظتکننده همهجانبه از فرزند خود را نقض میکند. اجتماع میتواند این زنان را خیلی سریع و کورکورانه بهعنوان سادیست و دیوانه قضاوت کرده و خواستار شدیدترین مجازات برای آنها شود.
به دلیل عدم درک مبانی احتمالی سلامت روان آنها، با این مادران مانند یک هیولا رفتار میشود تا قربانیاختلالات روانی، درحالیکه آنها فاقد ظرفیت شناخت یا درک ماهیت اعمال خود هستند.
دقیقاً ۲۰ سال پیش آندریا یتس در هیوستون تگزاس، جان ۵ فرزند خود را گرفت و با حکم اعدام روبهروشد. یتس معتقد بود که با غرقکردن فرزندانش در وان حمام، آنها را از نفرین ابدی نجات میدهد. در سال ۲۰۰۲، او به جرم قتل محکوم شد و حبس ابد گرفت، اگرچه، بعداً دادگاه تجدیدنظر، دستور دادرسی دوم را صادر کرد. در محاکمه سال ۲۰۰۶، وکیل یتس هیئتمنصفه را از ذهن روانپریش یتس آگاه کرد و او به علت عدم صلاحیت عقلانی (جنون) بیگناه شناخته شد. افکار عمومی از تحقیر به دلسوزی در خصوص تأثیر بیماری روانی مادر در جرم مرتکب شده تغییر کرد. بااینحال این درک از سوی کسانی که سرنوشت لیزا مونتگومری را تعیین میکردند، وجود نداشت.
آسیبهای دوران کودکی
لیزا در دوران کودکی از شکنجه جنسی و تحقیر توسط مادرش رنج میبرد. او بهعنوان تنبیه لیزا را برهنه از خانه بیرون میکرد و زیر دوش آب سرد با کمربند، طناب یا چوبلباسی شلاق میزد. ناپدری او پشت تریلر خود یک اتاقک مخفی ساخته بود که او و دیگران بارها به لیزا تجاوز میکردند. نشاندادهشده است که این نوع آسیبهای مهم دوران کودکی و حتی آنهایی که خیلی شدید نیستند بیولوژی مغز را تغییر میدهند و منجر به بیماریهای روانی در بزرگسالی میشوند. تأثیر آسیبهای دوران کودکی بر سلامت روان بزرگسالان مانند اثر سیگار بر ریه و چاقی بر قلب است.
تحقیقات نشان میدهد که تروما شدید در سنین پایین در جنایتهایی که توسط مادر انجام میشودبسیار شایع است. مطالعات تأیید میکنند که تجربیات نامطلوب دوران کودکی در ۱۸ سال اول زندگیخطر روانپریشی و رفتار مجرمانه را افزایش میدهد. هرچه تجارب نامطلوب دوران کودکی فرد بیشترباشد، خطر ابتلا به افسردگی، اضطراب، خودکشی و سایر اختلالات روانی در او بیشتر است. اگرچه عواملی وجود دارد که از افراد در مقابل اثرات شدید تروما مثل داشتن یک رابطه ایمن با بزرگسال محافظت میکند؛ ولی همه کسانی که دچار تروما میشوند این عوامل محافظتی را تجربه نمیکنند.
وقتی صحبت از بیماری روانی مادر میشود، بدرفتاری در دوران کودکی توسط والدین و سرپرستان بیشترین اثرات مضر را دارد. نیاز فوری به تغییر گفتگو و اذعان به اینکه آسیبهای دوران کودکی بر سلامت روان بزرگسالان تأثیر میگذارد وجود دارد. مطالعه اینکه چگونه قوانین و تصمیمات قضاییمیتواند منعکسکننده باشد در تحول درک ما از تجربیات نامطلوب دوران کودکی که میتواند منجر به بیماری روانی، رفتار مجرمانه و دفاع از عدم صلاحیت عقلانی شود کمک کند، بسیار مهم است. همانطورکه دادستانهای فدرال داستان زندگی مونتگومری گفتند، تروما نمیتواند بهانهای برای سوءاستفادهکردن باشد؛ بلکه سوءاستفاده و سوءرفتار است که منجر به پیامدهای منفی از جمله رفتار مجرمانه میشود. اگر مونتگومری در یک سیستم حقوقی نسبتاً متفاوت محاکمه میشد ممکن بود جان او بخشیده و درمان مناسب برای او فراهم شود.
قتل بابی جو استینت تراژدی و سزاوار سرزنش بود. دومین بیعدالتی زمانی انجام شد که مونتگومری که خود قربانی بیماری روانی بود اعدام شد